کارهای قشنگ ملینا قشنگه
گل خوش آبورنگم کارات خیلی شیرین شده چند وقتیه میذارمت تو روروکت خیلی دوست داری دیگه مثل برق وباد از اینور به اونور میری عاشق یخچالی وقتی در یخچال باز میشه به سرعت برق خودتو به ای اون میرسونی ویه نفس عمیق میکشی وقتی قیافتو میبینم دیگه هیچی از دنیا نمیخوام اینقدر این کارت قشنگه که بعضی وقتا بیخودی در یخچالو باز میکنم که شما بدوی بیای البته در مواقع حساس هم که شما اصلا صدامو نمیشنوی هم از این ترفند استفاده میکنم وکلی انرژی میگیرموقتی میریم خونه مامان مرضی همه میگن روروک ملینا یادتون نره بعدشم بیچاره یخچال مامان مرضی
مامی به فدات با اون حرف زدن خوشگلت گل من از هفت هشت ماهگی دیگه کلمه کلمه حرف میزدی مثل خیلی از کارای دیگت که خیلی زود شروع کردی ماما یواش یواش مااامان یواش یواش شد فانانی وقتی از تو اتاقت بلند صدا میزدی فانانی ضعف میکردم به پدر میگفتی بابا خیلی طول نکشید شد مونی بعد شد مونس شما هم که میدونستی پدر چقدر مونس گفتنتو دوست داره هی سرتو کج میکردی و میگفتی موووووووونس
هر کس هر چی دستت میداد فورا میگفتی منون قربونت برم هنوز یک سالت نشده بود مامان مرضی رفت کربلا از اونجا برات یه گربه آورد که راه میرفت و میو میو میکرد اینقدر ذوق کردی همش میگفتی هیییییییییییییییی منون
به عزیز میگفتی عدید مامان مرضی=مامان مرشی آقایی =آدایی خاله جون =آلوچی عمه =عمی عمو مسعود=عمو سود عمو سعید=عموسید رومینا=نومنا ماهک=مانخ سنا=ننا رزا=ززا
گذاشتمو که با و میگن با کسره میگفتی تا چهار سالگی هم همینجوری میگفتی اینقدر با مزه بود که وقتی میگفتی گذاشتم منم یبار دیگه تکرار میکردم شما هم هر بار صدات در میومد که ااااااااا ادامو در نیار
ساعت سه نیمه شب ملینا جون سرحال وشاد
قربونت برم تا ازت غافل شم از مبل میکشی بالا وفورا منو نگاه میکنی
الهی فدات بشه مامی هی به خودت میگی مییییی نا بووووس